به یاد تو این لحظه را می گزرانم
نمیدانم چه بر سرم می آمد اگر نبودی
ارامشم از تو ست بهار زندگی من
دوستت دارم
به یاد تو این لحظه را می گزرانم
نمیدانم چه بر سرم می آمد اگر نبودی
ارامشم از تو ست بهار زندگی من
دوستت دارم
نازنینم دلتنگ چشمهایت هستم
دلتنگ قدم زدن با تو
دل تنگ دوستت دارم هایت
می دانی راستش را بگویم خیلی وقت است عاشق عاشق شده ام
دیر زمانی است نازنینم
وقتی نگاهت را دیدم برای اولین بار آرام شدم و برای اولین بار عاشق
دوستت دارم مهتاب شبهای من و افتاب زندگانی من
نازنینم
میدانم میدانی رویای منی
میدانم میدانی دوستت دارم
عشق من قلبم به یاد تو میتپد
بخند و قفل قلبم را بگشا
دوستت دارم
بوی بهشت میشنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه ی خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
چیزی عزیزتر از تمام دلم نبود
ای پاره ی تنم که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حالو عالمی که تو داری برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو!
اگرچه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریایی از دل کم میارم
اگر چه روبه رویی مثل ایینه با من
ولی چشمام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل
همه دل های عالم
همه دل هارو میخوام که عاشق تو باشم.....
تویی عاشق تر از عشق
تویی شعر مجلل
تو قاب قصه از تو
سحر گم کرده شبنم
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار نه صد بار
به تعداد نفسهام
برای دیدن تو
نه یک چشم نه صد چشم همه چشمارو میخوام
تو رو باید مثه گل نوازش کردو بوسید
با هر چی چشم تو دنیاست فقط باید تورو دید
تو رو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کرد
با هر چی لب تو دنیاست
تو رو باید صدا کرددددددددددددددد
من بد بودم اما بدی نبودم نازنینم
برای تو قلبم میتپد
دوستت دارم
نگار من حالا پشیمانم
برگرد
اشتی کن با من ای زیبای من
ای فدای تو همه دنیای من
بی نگاه تو جهانم تیره است
با صدایت روشنی ده جان من
محبوبم،ای همه ی وجودم را به تسخیرخوددرآورده،آن هنگام که باتوام چنگ دلم خوش آهنگ ترین لحظات عمرم رامی نوازد،به مانند بوی خاک باران گرفته ای زیبای من،عطرتنت چون گلهای
محمدی مستم می کند ونوازش دستانت رامی ستایم که نرم ترازابرهای آسمان است،بامن
ازعشق ومستی سخن بگوی،خیره شدن درچشمهایت را دوست دارم که آینه ی تمام نمای
وجودم است تورا به اندازه ی وجودت دوست دارم
تو اگر باز کنی پنجره ی سمت دلت
میتوان گفت که من چلچله ی لال توام
مثل یک پوپک سرمازده دربارش برف
سخت محتاج به گرمای پروبال توام...!!!