سلام.یه سر به وبلاگ پسرم زده بودی اومدم تشکر کنم دیدم چقدر سرشاری از عشق.از دیشب که وبلاگت رو دیدم تو فکرتون بودم.اول این اینکه کنجکاو شدم بدونم این عشق به وصال رسیده یا نه؟نظر من اینه که نرسیده.چون لبریزی از حرفهای عاشقانه!.بیاد روزهای عاشقی خودم افتادم .فکر کردم اگر چند سال پیش هم وبلاگ نویسی مد بود آیا اینقدر شهامت داشتم که عشقم را فریاد بزنم.رسیدن به معشوق یه آرزوست اما چقدر تلخه وقتی میبینی روزهای زیادی گذشته وتو فراموش کردی اونی که کنارته و گاهی حوصله دیدنش رو نداری همونیه که روزی وقتی میدیدیش ضربان قلبت به بینهایت میل میکرد. اونیه که آرزو میکردی از کنارت رد بشه و تو بدونی که حواسش به تو ه. وای چه روزی بود اون روزی که نگاهش به تو گره میخورد و........امیدوارم همیشه عاشق بمانی.خواندن وبلاگت من رو به یاد گذشته انداخت .متشکرم.هر از گاهی بهت سر میزنم که یادم بمونه چقدر عاشق بودم....متنفرم از روزهای سختی که مرا باز میدارد از عاشقی......
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.