ای عشق
به چشمهای تو سوگند بی تو نفس کشیدن محال است
بی تو هیچ هوایی خوش نیست هیچ ثانیه ای بهاری نیست
دوستت دارم طراوت زندگی من
ای عشق
به چشمهای تو سوگند بی تو نفس کشیدن محال است
بی تو هیچ هوایی خوش نیست هیچ ثانیه ای بهاری نیست
دوستت دارم طراوت زندگی من
این روز مثل هیچ روزی نیست
ای روز ، روز تبلور عشق است در تار و پود وجودم
عشق ابدی من
ای آسمانی ترین معشوق جهان
دوستت دارم
بیست و چهارم مبارک
چشمانم را میبندم و تو را مجسم میکنم
و اینگونه هیچ وقت بی تو نیستم
هیچ وقت
امروز قلب آسمان می تپد
و گلها در رقصی آهنگین سرود چشمان تو را میخوانند
تو خالق روشنایی و عشقی
روز عشقمان مبارک
طراوت باران را با رایحه خاک نم خورده
در برگهای درختان چنار می پیچم وتمامی این لطافت را تقدیم چشمانت می کنم
نه تنها تو که دوست داشتن تو نیز نعمتی است بس عظیم
دوستت دارم بانوی اردیبهشت
دوباره مرور خاطره ها
نه نه
این ها غبار خاطره نمی گیرند
نه بر چشمانت غبار مینشیند نه بر قلبم که از عشق تم می تپد
تو زیباترین تجلی عشق خدایی
دوستت دارم بانوی اردیبهشتم
بیست و چهارم مبارک
زرد من بر درخت میروید سبز من از بهار میافتد
چشم وقتی بگیری از چشمم ماه من از مدار میافتد
پرده هم میوزد درون اتاق چار سویم قرق شده در باد
من تو (اذر ) و پرده میجنبد عکس ۶در ۴ میافتد
ساز ناکوک پنجره در باد تار موزون عشق بر دیوار
توی قابی که ثبت خواهد شد عکس اما نه ... تار میافتد
از خیابان مولوی که طویل تا تو با دست و سینه میایم
بیت لبهات اگر به من برسد حافظ از اعتبار میافتد
توی تقویم هجری و قمری ماههایی که عاشقم کردند
مهر و ابان و اذر اما نه به زمستان گذار میافتد
شب که کوتاه میشود در من وعده هایت بلند خواهد شد
بی تو خوابم نمیبرد اصلا ساعتت از قرار میافتد
از هم درگیرِ مشقی دیگرم
امشب از هرشب ببین! عاشق ترم!
امشب از هر شب تو زیباتر شدی
در خیالاتم اهوراتر شدی!
ای خدای شعرم اینجا حاضری
در رکودِ شعر گفتن شاعری
خلوتم پُر می شود از بوی تو
باز چشمانِ من و جادوی تو!
کاشکی می شد نگهبانت شوم
من بلاگردانِ چشمانت شوم
لحظه ای تاخیر کن در شعرِ من
مشق عشقِ امشبم را خط بزن
بیست و چهارم مبارک عشق ابدی من
دوباره می سرایمت تو را که شاعرانه ای
بهانه می کند دلم تو را که بی بهانه ای
همیشه چشم های تو دلیل شعرهای من
میان این همه غزل فقط تو عاشقانه ای
خدا تو را نیافرید مگر برای قلب من
که از تبار صبحی و زلال صادقانه ای
بخند خنده های تو بهانه ی ترانه هاست
دلیل هر سکوتی و شروع هر ترانه ای
تو ضربدر دل منی و حاصل شما غزل
همیشه جذر تو منم تویی که بی کرانه ای
نهاد بی گزاره ای اگر چه بی خبر ولی
رسیدی و برای من همیشه جاودانه ای
دوباره می سرایمت تو را که شاعرانه ای
بهانه می کند دلم تو را که بی بهانه ای
همیشه چشم های تو دلیل شعرهای من
میان این همه غزل فقط تو عاشقانه ای
خدا تو را نیافرید مگر برای قلب من
که از تبار صبحی و زلال صادقانه ای
بخند خنده های تو بهانه ی ترانه هاست
دلیل هر سکوتی و شروع هر ترانه ای
تو ضربدر دل منی و حاصل شما غزل
همیشه جذر تو منم تویی که بی کرانه ای
نهاد بی گزاره ای اگر چه بی خبر ولی
رسیدی و برای من همیشه جاودانه ای