پنج شنبه 24 آذر 1384 ساعت 17:30 عاشق شدم تا همیشه

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۵۸ ب.ظ

چایی

دلم می خواست الان روبروت تویه اتاق نشسته بودم و تو هم می رفتی برام یه چایی می آوردی
دلم برای چاییات تنگ شده نازنینم

همون چایی هایی که بعد از آوردنش بهم لبخند می زنی و بعد از اینکه کلی با هم حرف می زنیم و وقتی حسابی سر شد بهم می گی برم برات آب جوش بریزم و منم می گم نه چون طعم اون چایی رو با هیچی عوض نمیکنم

دلم برات تنگ شده عشقم قلب



نوشته شده توسط محمد ...
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
پنج شنبه 24 آذر 1384 ساعت 17:30 عاشق شدم تا همیشه
بایگانی

چایی

پنجشنبه, ۲۴ دی ۱۳۸۸، ۰۴:۵۸ ب.ظ

دلم می خواست الان روبروت تویه اتاق نشسته بودم و تو هم می رفتی برام یه چایی می آوردی
دلم برای چاییات تنگ شده نازنینم

همون چایی هایی که بعد از آوردنش بهم لبخند می زنی و بعد از اینکه کلی با هم حرف می زنیم و وقتی حسابی سر شد بهم می گی برم برات آب جوش بریزم و منم می گم نه چون طعم اون چایی رو با هیچی عوض نمیکنم

دلم برات تنگ شده عشقم قلب

نظرات  (۱)

۲۵ دی ۸۸ ، ۰۸:۰۸ آریا فرمانروای تنهایی
اینجوری که نمی‌شه . من هم دهنم آب افتاد . باید یک استکان هم واسه من بیاری . منتظرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی