دلم برایت تنگ شده
دلم برای خندیدنت تنگ شده
دلم تنگ شده برای قدم زدن در کوچه پس کوچه های تهران
دلم برای دوستت دارم هایت تنگ شده
دلم برای شبهای سرد زمستان کوی دانشگاه پشت باجه های فلزی و یخ زده تلفن تنگ شده
بهترینم تمامی این سختی ها به زودی تمام خواهد شد
به حرفی که میزنم ایمان دارم
می دانم بهترینم
میدانم دوباره شبهای پر ستاره حرف هایمان باز خواهد گشت ، دوباره محمد تو باز خواهد گشت ، دوباره ...
دوباره بهار این خزان سرد و سیاه فرا می رسد و من و تو کنار هم به تمام این روزها خواهیم خندید ایمان دارم
می توانیم دوباره قدرت ساختن داریم
دوباره این مشکلات را له خواهیم کرد و به تو ثابت خواهم کرد که هیچ را توان ایستادن در برابر عشق مان نیست.
دلم برای خندیدنت تنگ شده گل همیشه بهار من
دلم برای ناز نگاهت برای تبسم لبانت برای گرمای کلامت تنگ شده
این روزگار غصه ها تمام می شود و خستگی هایمان به پایان می رسد
دور نیست
پایان این غصه درد ناک را خودم با اشکانم با خونم خواهم نوشت و هرچه زودتر تمامش خواهم کرد
ای عشق اولین و آخرینم ، ای بالاترین
غمگین نباش که خدا با ماست
کاش همین الان صداییت را میشنیدم
در این سرمای کلافه کننده زمستان هیچ چیز به اندازه نگاهت نمی چسبد
این خانه پر از سکوت است
بی تو ، وای نمیدانم چه کنم
وای که خستگی امانم را بریده
دلم به اندازه دریایی پر از تمنای شنیدن است
دو روز دیگر 24 است و عشقمان یک ماه بزرگتر می شود
چیزی ندارم پیشکش کنم جز یک جان ناقابل و یک روح سرشار از محبت تو ، هر چند سالهاست این دو بنده تبسم جادویی تو شده اند
سالهاست که عاشقت هستم و سالیان سال عاشق خواهم ماند.
عاشقی را به خدا معنی رندانه تویی
از برای دل من دلبر دردانه تویی
هر چه گویم ز کمال تو به آخر نرسد
چه بگویم که مرا مستی و مستانه تویی