چه بنویسم

بهترینم آرزویم این است که خدا توانی به من دهد تا بتوانم تو را وصف کنم
تا بتوانم با این کلمات جمالت را به تصویر بکشم اما چه سود که کلامی و واژه ای سراغ ندارم که آنقدر کامل و رویایی باشد که بتواند تو را ترسیم کند
نمیدان اگر روزی بگویند فقط یه کلمه در وصفت بگویم چه خواهم گفت
با خود اندیشیدم  بگویم فرشته اما مگر فرشته عاشق می شود
خواستم بگویم آفتاب اما آفتاب می رود و می آید ولی چشمانت شب روز چون نگینی می درخشد
با خود انیشیدم خدایا واقعا چگونه در وازه ای وصفش کنم
گفت بگو عشق
پرسیدم چرا؟
گفت : عشق پاکی فرشته را دارد و درخشش آفتاب را
زلالی رود را دارد و استواری کوه را
و هیچ نگینی به قیمت آن نیست چون نفس خدا را به همراه دارد.

و حال با تو هستم ((عشق من)) با تو که وجودت سراسر نور و مهربانی
می دانم واژه برای تو کم است و با کتاب هم نمیتوان وصفت کرد
اما از عاشقت بپذیر که تو را عشق صدا بزند و تورا دوست داشته باشد
دوستت دارم بهترینم