کوله بارت بر بند دست تنهایی خودرا تو بگیر و از آیینه بپرس منزل روشن خورشید کجاست؟ شوق دریا اگرت هست روان باید بود، ورنه در حسرت همراهی رودی به زمین خواهی شد، مقصد از شوق رسیدن خالیست راه ,سرشار امید و بدان , کین امروز... منتظر فردایی ست که تو دیروز در امید وصالش بودی، بهترین لحظه راهی شدنت, اکنون است لحظه رادریابیم باور روز برای گذر از شب, کافیست و از آغاز چنین رسمی بود که سر انجام چنان خواهد شد
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.