آغوش
شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۱:۲۵ ب.ظ
آغوش خود را باز کن که تا حس آزادی کنم
بگذار در آغوش تو از آسمان یادی کنم
وقتی که مست از بوی تو ، بی اختیار از خود شدم
هی ادعای عاشقی ، هی لاف فرهادی کنم
با هر نگاه فلسقی خیام چشمانت شوم
مست از می آزادگی غوغا کنم شادی کنم
آزادگی یعنی که من ، خود را اسیر تو کنم
وابسه ی چشمت شوم، یعنی که معتادی کنم
یعنی که دل وارسته از دنیای عقلانی شود
خود را رها از منطق آبا و اجدادی کنم
۹۱/۰۹/۱۸