پنج شنبه 24 آذر 1384 ساعت 17:30 عاشق شدم تا همیشه
بایگانی

۲۹۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد و مهدیه» ثبت شده است

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

اگر صد بار دیگر ، دوباره متولد شوم، باز هم عاشق تو خواهم شد بانوی من

دوستت دارم زیبای جاودانه

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۸۸ ، ۰۵:۱۹
محمد ...

دلم تنگ شده بود

دلم میخواست دوباره یادداشتهایم را بنویسم و منتظر باشم تا بخوانی

بهترینم!این چند روز نمیدانم شاید بهتراست بگویم این چد سال ! سخت بود انگار یک نفر نمی گذارد نفس بکشم

اما حالا اینجا هستم و تا ساعاتی دیگردوباره تورا خواهم دید

۵ روز خیلی خیلی سخت

اما حالا لحظه دیدار نزدیک است

حالا می توانیم دوباره گره ای کور بر نگاههامان بزنیم تا دبگر باز نشود

مهربانم لحظه های جدایی سخت بودخیلیی سرد و من تنها با گرمای خاطرات شیرینت زنده بودم و تنها با آوردن نامت آرام می گرفتم

نام زیبایت ذکر لبهای من و بود

دیشب خدا را به خواب دیدم و خدا شاخه گلی به دستم داد گفتم با الهی این چیست

خندید و گفت مژده بده !

گفتم آخر به شما چه بدهم که خود بینیازی

گفت : ذکر بگو و گل رابه دستم داد

 گفت :این گل دیدار است ذکر بگو

و من بی اختیار نام تو را بر لب آوردم

خدا دوباره خندید و گفت فراموشم کردی ؟

گفتم خدایا تو خود این زیباترین مخلوق هستی رابه من عطا کردی تو خود خالق این حس غریبی پس گله ات از چیست؟

گفت :گله ای نیست فقط این را بدان آن لحظه که نام معشوق به زبان آوردی ، مانند این است که شکر گفته ای و آن دم که شکر گویی مانند این اسن که معبود را صدا کرده ای.

از خواب که بیدار شدم انگار تمام دنیا مال من بود انگار همه چیز بهتر شده بود و من آرام برخواستم و لباسهایم را پوشیدم و شتابان به سمت تو حرکت کردم

دوستت دارم مهربانمقلب

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۸۸ ، ۱۳:۵۵
محمد ...

دلم خواست اینجا برات بنویسم دوست دارم

آخه تو عشقولی منی و منم بچه جون توام

عاشقتم هوارتا

دوست دارم نازنینم

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

دوست دارم

قلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۸۸ ، ۱۷:۴۷
محمد ...

خندیدنت را با دنیا عوص نمیکنم

لبخند توست که امیدی است برای زندگی

شادی و خوشحالیت برای من انتهای خوشبختی است .

دوستت دارم عزیز پس بخند ماچقلب

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۸۸ ، ۰۶:۳۲
محمد ...

با تو انگار هیچ غمی وجود خارجی ندارد و من ارام تنها به تو فکر می کنم

تنها به لحظه هایی که واقعا زیبا برایم ساختی

لحظه هایی زلال مثل چشمانت

دوستت دارم

نم نم بارون چشام

گواه عشق پاکمه

همنفس قسمت من

دوست دارم یه عالمه

قشنگترین خاطره هام

با تو و از گفتنه

آرامش وجود من صدای تو شنفتنه

قلب

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۸۸ ، ۰۹:۴۵
محمد ...

ناب

شاید تنها کلمه ای باشد که توان وصفش را داشته باشد

خوشحالم آن لحظه ای که آوای دل انگیزت را می شنوم ، خوشحالم آنگاه که نگاهت عاشقانه به نگاهم گره می خورد و اسمان برای بی انتهاست با تو.

زندگی را یک لحظه ، خدا شاهد است یک لحظخ بی تو نمی خواهم و این را از ته قلبم با صداقت می گویم

نازنینم تو را نه به خاطر مهربانیت نه به خاطر زیباییت نه به خاطر هزار ویک دلیل دیگر ، کهتنها به خاطر خودت دوست دارم.

آن لحظه با تو بودن را ، حتی دمی از آن لحظه را به دنیا نمی فرشم ، چه سخن گزافی ! اصلا فروشی نیست!

نمی دانم به کدامین زبان شادی وجودم را از داشتنت بیان کنم ، نمی دانم چگونه لحظه ای از بودنت را جبران کنم.همیشه کنارم بودی و همیشه کنارت خواهم بود و با هم آسمان زندگیمان را روشن خواهیم ساخت

چیزی نمانده بهترینم

چیزی نمانده که سقف امن آرزوهایمان را بسازیم

همین چند روزه ، شاید همین فردا ١

می دانم به زودی خواهد آمد و آنگاه می توانیم قلموهایمان را برداریم و دیوارهای اتاقمان را رنگ کنیم.

سفید مثل قلبت !

آبی مثل آسمان نگاهت

و قرمز مثل گل های رزی که همیشه برایت هدیه می آورم

دوستت دارم

رز قرمز برای تو

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۸۸ ، ۱۶:۲۱
محمد ...

خدایا یاریم کن تا بتوانم

تا بتوانم لحظه هایی زیبا و به یاد ماندنی بسازم تا بتوانم همیشه عشق بورزم و همیشه کنارش باشم

خدایا حالا بیشتر از همیشه به کمکت نیاز دارم

خدایا ...

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۸۸ ، ۰۶:۲۰
محمد ...

انگار همین دیروز بود ! یادت هست ؟ صدایت کردم و برنگشتی! بعد از ظهر یک پنج شنبه سرد پاییزی

غم ها به دلم آوار شده بود و من زیر فشار لحظه هایی سرد ، خاموشی را  تحمل می کردم تا اینکه ...

آن لحظه قابل وصف نیست ، شکوهی باور نکردنی و خیال انگیز، انگار تمام وجودم چشم بود

و تمام دنیا تو و من با تمام وجودم تمام دنیا را می نگریستم . وقتی رد شدی ،

وقتی از کنارم گذشتی ، می دانستم خودتی ، می دانستم چون انگار روحم به پرواز در امد

و در امتداد گامهایت گام بر داشت. برای لحظه ای دنیا تیره شد ! آخر خدایا چرا بر نگشت

چرا به من نگاه نکرد چرا...تا اینکه بر گشتی .

سلام .... سلام .....

و این آغار راهی بود به نام زندگی . و تو از آن لحظه به بعد تمام وجودم  شدی

  و من تا همیشه در آسمان چشمهای زیبای تو پرواز خواهم کرد . عجب هوایی است هوای نگاهت ! 

دوستت دارم زیبای منقلبماچ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۸۸ ، ۰۷:۵۱
محمد ...

تا سه ساعت دیگه ما می شیم چهار! خدایا شکرت که این لحظه رو آفریدی و منو با بهترین خانوم دنیا آشنا کردی

کسی که همه زندگی منه و من خیلی خیلی خیلی دوسش دارم

قلب

قرارمون ساعت پنج و نیم پارک خودمون میبینمت گلکم ماچ

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۸۸ ، ۱۰:۰۵
محمد ...

سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد


قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد


مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد


گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد


مرغ دل باز هوادار کمان ابرویست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد


ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد


رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد


چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۸۸ ، ۰۵:۴۷
محمد ...